شبکه چهار - 8 بهمن 1400

گرامی باد "مادر" و نام او تا ابد (بازنگری نسبت "ساختارها" با "مادری")

بمناسبت میلاد فاطمه زهرا س و روز "زن _ تهران _ ۱۳۹۵

بسم‌الله الرحمن الرحیم

سلام عرض می‌کنم محضر دوستان عزیز، برادران و خواهران محترم.

گفتند که نه ازدواج می‌کنیم نه بچه می‌آوریم، قرار شد من بیایم یک کاری کنم که همین الآن آن‌هایی که ازدواج نکردند بروند ازدواج کنند و آن‌هایی هم که بچه ندارند سریع بچه بیاورند. یک عده از فقر ازدواج نمی‌کنند یا بچه نمی‌آورند به تعبیر قرآن کریم «خشیة املاق» از جمله بعضی‌ها بچه‌هایشان را از جمله دختران را زنده‌بگور می‌کردند در یک مواردی شبه استدلال‌شان در عصر جاهلیت این بود که بچه بیاورم که چی؟ خرجی‌اش از کجا؟ حالا باز پسر یک چند سالی زحمت او را می‌کشیم بعد او را سر کار می‌فرستیم برای تولید ثروت اقلاً خرج خودش را در بیاورد دختر چی؟ دختر یک نقطه ضعف برای ماست هم در جنگ‌های قبیله‌ای که پیش می‌آید دختران را می‌آیند می‌برند هم به لحاظ اقتصادی در فرهنگ جاهلی چون زن مصرف کننده به لحاظ اقتصادی است نه تولیدکننده، تلقی می‌شد، استدلال نه،‌ ولی یک شبه‌استدلال‌شان این بود که کلاً فرزند بخصوص دختر نباشد بهتر است. این منطق، منطق مادی و ماتریالیستی است که امروز در عصر مدرن به شکل دیگری، با یک ادبیات و استدلال دیگری بازتولید شده است نگاه به فرزند و بخصوص به دختر، نگاه سلبی به دختر این بود که چون معیار، ثروت و قدرت است هر فعلی که به تکثیر ثروت یا قدرت کمک کند توجیه منطقی دارد اما اگر تولید قدرت و ثروت نقش نداشته باشد و بلکه به مصرف آن بینجامد این توجیه منطقی ندارد این منطق مادی‌ای بود که در عصر جاهلیت باعث می‌شد بخصوص دختران را زنده‌بگور می‌کنند چون می‌گفتند دل‌مان نمی‌آید بچه را خودمان بکشیم بالاخره بچه‌اش است. زنده می‌گذاشتند روی آن خاک می‌ریختند که همان‌جا دفن بشود. بعضی‌ها وقتی بچه را می‌گذاشتند خاک می‌ریختند بعدش گریه هم می‌کردند این منطق به شکل دیگری و با یک ادبیات مدرنی امروز دوباره در دنیا رایج است یعنی باز آن سر دیگر گاهی نگاه کنید خانواده‌ها و فرهنگی بوجود می‌آید که می‌گوید چون پول داری چه نیازی به بچه داری؟ ببینید از دو سرِ یک استدلال است ولی یک استدلال است یک وقت خانواده فقیر می‌گوید چرا بچه بیاورم یا چرا ازدواج کنم یا چرا بچه بیاورم چون فقیرم نمی‌توانم او را تأمین کنم بچه به دنیا می‌آید و یک زندگی سختی دارد بخاطر این که من خواستم بچه‌دار بشوم استدلال عصر جاهلیت این بود الآن هم این استدلال است. یک عده هم پولدارها و مرفهین هم بودند که از بس پول داشتند بعد از آن سر مسئله از خودشان سؤال می‌کردند که برای چه بچه بیاورم که برای خودم دردسر و مشکل و مسئولیت درست کنم گرفتار بشوم برای چه ازدواج کنم؟ وقتی که راه‌هایی غیر از ازدواج وآسان‌تر از ازدواج برای ارضاع نیازهای جنسی من یا حتی گاهی عاطفی تا محدود وجود دارد این هر دو نگاه هم به اصل ازدواج و هم به اصل فرزندآوری و هم در عصر جاهلیت پیش از اسلام بود و در جوامعی که هنوز در جاهلیت کهن بسر می‌برند و هم در عصر جاهلیت مدرن که باز منطق آن همان منطق مادی است یعنی مدرنیته هم منطق و اصالت ثروت و اصالت قدرت است فقر و غنی هر دو هم دوتا زمینه برای این فرهنگ می‌شود اگر نداری چرا ازدواج کنی و برای خودت مسئولیت درست کنی وچرا فرزند بیاوری و سری که درد نمی‌کند دستمال ببندی. اگر داری، مرفهی، در عیشی، خرپول شدی نمی‌دانی با پول‌هایت چه کار کنی؟ باز چرا ازدواج کنی و برای خودت مسئولیت درست کنی؟ و چرا فرزند بیاوری؟ باز هم همان است سری که درد نمی‌کند چرا دستمال می‌بندی. یعنی از دو سر قضیه، فقیر و سرمایه‌دار در این منطق مادی در عصر جاهلیت مدرن و جاهلیت کهن منطق‌ها یکی است. حالا ما از دو زاویه می‌خواهیم به این منطق نگاه کنیم و تحلیل کنیم.

زاویه اول تأثیر فرهنگ و اخلاق و نوع جهان‌بینی در اصلاح نگاه‌هاست. زاویه دوم تأثیرنهادهای اجتماعی- اقتصادی و مدیریتی است ساختارهای قانونی و مدیریتی در این دو مسئله است چون از این دومی می‌خواهم عبور کنم بیشتر صرف بُعد اولی که فرهنگی است بکنم فقط یک اشاره بکنم. بسا که در یک کشور یا در یک سیستمی، یک تشکیلاتی، با زبان ما را به چیزی فرامی‌خوانند موعظه‌ای می‌کنند و با قوانین درست ما را به سمت عکس آن حرکت می‌دهند. یعنی سیستم دارد به سمت راست می‌رود و در عین حال به منِ شخص می‌گویند تو به سمت چپ برو. سیستم دارد به من می‌گوید که مدرک دکتری‌ات را هرطور شده بگیر ولو از یالقوزآباد! مدرک بگیر چون احترام می‌خواهی شغل می‌خواهی یا حقوق بیشتر می‌خواهی ما از تو این تیکه کاغذ را می‌خواهیم حالا مهم نیست چطوری به دست آوردی اصلاً سواد داری نداری؟ این آموخته‌های تو به درد این جامعه می‌خورد نمی‌خورد، به درد خانواده‌ات می‌خورد یا نمی‌خورد مهم نیست سیستم به آن سمت هول می‌دهد چون عوارضی دارد این‌ها منافع شخص نیست، چون این کف روی آب است، منافع کشور نیست، منافع خانواده‌اش هم نیست، تحمیل است، تصنع است با سیستم او را مجبورش می‌کنی و آن طرف هولش می‌دهی ولی با زبان می‌گویی بیا این طرف. نمی‌شود. با سیستم می‌گویی هرکس به فلان نهاد غربی مقاله بدهد طبق منافع یا چارچوب او ولو این تحقیق و پژوهش و پایان‌نامه‌ات به هیچ دردی از دردهای مملکت حل هیچ کدام مشکلات این جامعه نخورد ولی اگر می‌خواهی من برای تو فضیلت قائل بشویم و بگوییم چندتا مقاله علمی دادی آن وقت برای تو منزلت، شهرت، موقعیت، پول، در اختیارت باشد تو باید به همان بدهی بعد با زبان می‌گوییم تولید علم کنید برای حل مشکلات کشور! مشکلات این کشور را حل کنید. خب با زبان یک چیزی می‌گوییم با زبان می‌گوییم تولید و تولید کننده را تقویت کنیم عبادت است جهاد است، مصرف‌زدگی و واردات این‌ها را کنترل کن ولی با سیستم داری خلاف این را می‌گوییم. قوانین گمرک، واردات و صادراتت طوری است که نمی‌گذارد تولید کننده کمر راست کند کالاهای مصرفی بیگانه را داری وارد می‌کنی. با قانونت کمر تولید را می‌شکنی با زبانت می‌گویی تولید کننده قهرمان ملی است! در مورد خانواده هم همین‌طور است با زبان هی بگویید خانواده تشکیل بدهید بچه بیاورید جمعیت ملت ما تا 20 سال دیگر یکی از پیرترین ملت‌های جهان خواهد شد همین ملتی که جوان‌ترین ملت جوان در دهه گذشته بود تا دو – سه دهه دیگر ما جزء پیرترین ملت‌ها می‌شویم یعنی دیگر این کودکستان و مدرسه‌ها و دبستان ابتدایی همه باید خانه سالمندان بشود و یک ملت پیر نمی‌تواند به لحاظ اقتصادی فعال باشد. خب با زبان این را می‌گویید بعد حالا برو بشمار ببین چندتا قانون در سیستم، در حوزه‌های مختلف وجود دارد که بدون این که بگوید من مانع تشکیل خانواده هستم مانع تشکیل خانواده هست. بعضی از سیاست‌های بانک‌ها هم همین‌طور است. این یک مشکل است این یک مشکل در حوزه قوانین و ساختار و نهادهاست این زبان بی‌صداست، این زبان عمل است زبان عملی است و 90 درصد مردم تابع این هستند برای این که زندگی‌اش را دارد می‌کند وقتی می‌بیند همه جا مسابقه مدرک، مسابقه تجملات، مسابقه پول گذاشتی حتی در تبلیغات بانک‌ها دعوت به مال مفت است پول مفت می‌خواهید بیایید! آن یکی می‌گوید من پول مفت بیشتر می‌دهم بیایید! به جای این که بگویید این پول باید در مسیر کار و تولید و زحمت‌کشی بیفتد تولید کشاورزی، تولید اقتصادی و صنعتی، تولید علم، مسابقه مصرف، مسابقه تجملات، خب این طبیعی است یعنی نمی‌توانیم با زبان به ارزش‌هایی فرا بخوانیم ولی با سیستم به یک سمت دیگر. مثل این که سوار قطار می‌شویم قطار دارد به این سمت می‌رود ولی توی قطار به افراد بگویید به این سمت بروید. خب من به کدام سمت بروم، فوقش می‌توانم تا ته قطار به آن سمت بروم! تو داری من را با قطار به سمت یک جامعه مصرفی وارد کننده، لذت‌طلب،‌ هیجان‌پرست، خودخواه، تنبل، می‌بری. یکی از عوارض هم ازدواج نکردن و بچه نیاوردن است این طبیعی است. یعنی وقتی اصالت راحت و لذت شد خب اولاً طرف می‌گوید که چرا ازدواج کنم معمولاً مردها از ازدواج فرار می‌کنند چون عمدتاً مسئولیت ازدواج روی دوش مرد می‌آید یا زن هم همین‌طور، زن هم می‌گوید ازدواج کنم که گیر این بیفتم بعد نتوانم از دستش خلاص شوم یا به سختی خلاص شوم! ازدواج کنم یک غول بی شاخ و دم بعد چطوری این را تا آخر تحمل کنم؟ مرد هم می‌گوید برای چه ازدواج کنم که ریشم گرو این باشد؟ بشوم نوکر مجانی خانم؟ برای چه این کار را بکنم؟ روابط موقت برقرار می‌کنی با قصد لذت شخصی، چرا تن به تعهد ازدواج بدهی.

سؤال بعدی؛ اصلاً چرا باید فرزند آورد؟ وقتی معیار عیش من است عیش من مُنَقص نشود بچه آوردن عیش من را منقصّ می‌کند. البته نمی‌خواهم بگویم کلاً اصل این است که هر خانواده‌ای در هر شرایطی حتماً باید تعداد زیادی بچه بیاورد نه ما چنین اصلی نداریم برنامه‌ریزی در فرزندآوری یک حق شرعی است اصلاً تا مدتی فرزند نیاوردن حق است، لذا در فقه ما می‌گویند عزل جایز است عزل یعنی آمیزش زن و شوهر باشد با برنامه‌ای که بچه نیاورند نه سقط جنین، مانع تشکیل انعقاد نطفه از اول بشوند نه این که نطفه منعقد بشود بعد او را بکُشند. خب این‌ها جزو حقوق شرعی است. این‌طوری نیست که اگر یک خانواده‌ای 20تا بچه آورد این اسلامی‌تر است تا آن که 5 تا بچه آورده! نه. ولی اصل فرزندآوری در بلوغ شخصیتی زن و مرد مؤثر است در تقویت روح احساس و عاطفه در خانواده قوی‌تر است کمک به رشد خودِ پدر و مادر کمک می‌کند این آدم‌هایی که ازدواج نکردند تا پیری، وقتی با آن‌ها حرف می‌زنی می‌بینی یک نوع کودکی‌ای در این‌ها هست هنوز از یک جهاتی کودکند. طرف ریش‌هایش سفید شده، خانم موهایش سفید شده با او حرف می‌زنی می‌بینی یک جورایی بخشی از روح این هنوز کودک است آن کودک درون که می‌گویند این چندتا کودک درون دارد یک جاهایی مثل آدم بزرگ‌ها حرف می‌زند ولو آدم پروفسوری باشد یک جایی هم می‌بینید که درست مثل کودکان حرف می‌زند احساس می‌کند، قضاوت می‌کند،‌رنجیده می‌شود یک بخشی از این شخصیت هنوز بالغ نشده است. خب حالا اگر اصل بر عیش و راحتی باشد بله این توجیه را دارد.

داشتم راجع به سیستم عرض می‌کردم وقتی سیستم بگوید شما به دنبال راحتی بیشتری، تو به دنبال قدرت و ثروت و شهرت و راحت هستی،‌ ما سیستم‌مان را این‌طرفی چیدیم خوب این خودش را با آن‌ها تطبیق می‌دهد طبیعتاً برای این که به این منافع شخصی‌اش برسد. وقتی که تربیت انسانی و دینی، تربیت اخلاقی هم نباشد و نداشته باشیم مشکل مضاعف می‌شود. پس یک قدم اول، اگر می‌خواهید خانواده پایدار بوجود بیاید باید یک بار دیگر، تمام نهادهای حکومتی، اقتصادی، تربیتی، رسانه‌ای، کل سیاست‌هایشان را در این جهت بازبینی کنند و بگویند که من چطوری عمل کنم امکان تشکیل و تثبیت خانواده بیشتر فراهم می‌شود به لحاظ اقتصادی، به لحاظ اجتماعی و به لحاظ مدیریتی. یک بار دیگر بررسی کنید آن وقت می‌بینید بعضی از سیاست‌های بانکی باید تغییر کند. بعضی از سیاست‌های رسانه ما، سیاست‌های نظام آموزشی ما، بعضی از سیاست‌های حتی گمرکی و مالیات ما باید تغییر کند. ببینید کشورهایی که حتی اصالت فرهنگ برایشان مهم نیست و مشهور به کشورهای ماشینی صنعتی شدند مثل ژاپن، که دیگر انگیزه دینی و معنوی برای این که مردم به هم دیگر سر بزنند خانواده حفظ بشود و تثبیت بشود ندارند دارد می‌بینید خانواده‌ها گُر گُر دارند متلاشی می‌شوند سن‌ها بالا رفته، تنها می‌شوند بخصوص پیرمردها و پیرزن‌ها تنها هستند میزان افسردگی می‌شوند میزان بالای خودکشی دارند با این که جامعه به لحاظ صنعتی و مادی ظاهراً یک کشور موفقی در این نیم قرن گذشته بوده است درست است که استقلال و عزتش را همه چیزش را داد و یک کشور واقعی دیگر نیست دولت مستقلی ندارد، نه دولت مستقل، نه ارتش مستقل، نه قانون اساسی، هیچ کاره است در واقع یکی از ایالت‌های آمریکا شد! اما بالاخره به لحاظ صنعتی و ماشینی یک کشور موفقی بود بعد در همین کشور برای این که میزان افسردگی و خودکشی بالا رفت، چرا بالا رفته؟ چون خانواده از هم پاشیده است این که می‌گویند سنت‌های ژاپنی‌شان . سنت‌های شرقی‌شان را هم حفظ کردند ضمن این که صنعتی و ماشینی شدند، این واقعیت ندارد. من آن‌جا از این جهت بررسی‌های متعدد کردم در یک سفری که دانشگاه توکیو دعوت داشتم رفتم توی مهدکودک‌ها در دانشگاه‌ها با خانواده‌ها و افراد صحبت کردم اصلاً این‌طوری نیست، ارزش‌ها و سنت‌های ژاپنی را حفظ کردند نه، این‌طور نیست تمام شده است. این نسل جدیدشان یک نسل درجه 2 همین فرهنگ مادی غرب هستند و حتی تاریخ‌شان را فراموش کردند و این‌قدر هم تحقیر شدند. من یک وقتی عرض کردم راجع به بمب اتم هیروشیما بود یکی از دانشگاهیان آمد جلوی جمع گفت که بله آن کار آمریکا کار بدی بوده ولی حتماً لازم بوده که آمریکا این کار را بکند! آمریکا که بیخودی این کار را نکرده! یعنی حق را به آمریکایی‌ها داد که چندصد هزار پدران و مادران‌شان را زنده زنده سوزاندند این‌طوری آن‌ها را بار آوردند. می‌خواهم این را بگویم که دیدند این پول‌زدگی و ماشین‌زدگی خانواده را متلاشی کرد پیرمرد و پیرزن‌ها یک دوره‌ای در جهان بالاترین آمارهای خودکشی را داشتند الآن هم جزو بالاترین آمارهاست آمدند حتی یک تغییری در سیستم مدیریتی‌شان ایجاد کردند برای این که این مباحث عاطفه خانواده را تربیت کنند در بعضی از ادارات‌شان من دیدم که در ادارات‌شان قانون گذاشتند که ما مثلاً فلان روز 3 – 4 ساعت زودتر کارمندان را تعطیل می‌کنیم به شرطی این که بروند به پدر و مادرهایشان سر بزنند. خب ببینید؟ در جامعه‌ای که به لحاظ ایمانی و فرهنگی دیگر نمی‌کشد، آن وقت شروع می‌کند به لحاظ اقتصادی و به لحاظ سیستم، خود سیستم قانون می‌گذارد و می‌گوید ما 3 – 4 ساعت از منفعت کار شما می‌زنیم بروید به همسرتان سر بزنید و با همسرتان پارک بروید. چرا این کار را می‌کند؟ باز هم منفعت اقتصادی مد نظر اوست چون می‌گوید من می‌بینم درست کار نمی‌کنی، دلت این‌جا نیست سر ساعت می‌آیی و سر ساعت می‌روی، اما افسرده‌ای، در دلت می‌گویی من برای چه باید این‌قدر کار کنم و پول دربیاورم که چی؟ چرا افسرده‌ای؟ چون خانواده نداری و اصلاً انگیزه نداری مگر پول برای هر چیزی انگیزه کافی است؟ لذا الآن شما می بینید در بعضی از خانواده‌ها مسئله طلاق و بچه نیاوردن این‌ها با انگیزه یا حداقل با استناد فقر صورت می‌گیرد که آقا نداریم! در بعضی از خانواده‌ها هم هستند که کاملاً مرفه‌اند اتفاقاً پول زیادی دارند خودِ پول زیادی ضد انگیزه برای تشکیل خانواده و فرزندآوری شده است ما هر دو نوعش را داریم یک عده از شدت پول‌زدگی و پول‌داری، می‌گوید من با پول همان نیازهایی که می‌خواهم با تشکیل خانواده تأمین کنم بدون مسئولیت‌هایش، بدون تعهداتش همان منافع را برای خودم تأمین می‌کنم با زنان متعدد،‌ یا او می‌گوید با مردان متعدد روابط برقرار می‌کنم وقتی دوست دارم هستم وقتی هم دوست ندارم نیستم یعنی منهای اخلاق و حقوق، منهای یک قرارداد و پروتکل شفاف انسانی و اخلاقی که ازدوج باشد منهای آن من مشکلم را حل می‌کنم. سر بچه هم مدام دلایل مادی را می‌شمارد که چرا نباید فرزند آورد. پس این که بگوییم پول علت اصلی تأخیر ازدواج، عدم ازدواج یا رایج شدن طلاق به سبک جوامع غربی که جوامع شرقی هم دارند مثل غرب می‌شوند یا فرزند نیاوری، علت اصلی‌اش فقر و بی‌پولی است نخیر این‌طور نیست. اتفاقاً الآن طلاق در خانواده‌های مرفه بیشتر اتفاق می‌افتد تا فقرا. بالاترین آمار طلاق، بالاشهر تهران است دو – سه ‌تا منطقه تهران بالاترین آمار طلاق در کشور را دارند 1 به 3. بین فقرا هم داریم. اما ببینید یک چیزی این وسط است که اگر آن نباشد ما چه پولدار باشیم چه فقیر، تهش یک جور عمل می‌کنیم چه پولدار باشیم چه فقیر تهش یک جور است. یا فقیر بی‌فرهنگیم یا پولدار بی‌فرهنگیم این دوتا یک جور عمل می‌کند. فقیر بی‌فرهنگ یا پولدار بی‌فرهنگ یعنی تربیت نشده بدون تربیت دینی و الهی دوتایی‌شان تابع یک منطق هستند اصالت قدرت، اصالت ثروت، اصالت عیش، اگر جایشان عوض شود پولداره فقیر شود و فقیره پولدار شود این فقیر عین آن پولداره دوباره عمل می‌کند و آن پولداره هم عین فقیره عمل می‌کند. شخصیت‌شان مثل هم است. بنابراین این که ما پول داریم یا فقیر هستیم این‌ها بهانه‌ها و استدلال‌های درستی برای این نوع رفتار نیست. مسئله اصلی در کنار فقر و غنا یک مسئله دیگر هم وجود دارد و آن مسئله نوع نگاه به خانواده، به زندگی و به مسئولیت است که به این‌ها چطوری نگاه می‌کنیم و این‌ها را چه می‌بینیم؟ این نکته اول و نتیجه‌ای که این‌جا می‌خواستم بگیرم این است که ما نمی‌توانیم سیستم بانکی، سیستم رسانه‌ای، سیستم قانونگذاری در مجلس، سیستم آموزشی در شورای عالی انقلاب فرهنگی، دانشگاه آزاد، وزارت علوم، این طرف و آن طرف، سیستم قانون خانواده و از این قبیل مباحث، جامعه را دانسته یا نادانسته به یک سمت ببریم بعد وقتی که با آن‌ها حرف می‌زنیم و موعظه می‌کنیم خلاف آن موعظه کنیم. شبیه همان است که عرض کردیم سوار قطار شده ما در یک جامعه‌ای توی قطار هستیم قطار دارد به آن سمت می‌رود توی قطار ما را موعظه کند صحبت کند مشاور خانواده و کارشناس چی بگویند از آن طرف بروید خب مسیر قطار را درست کنید. یک وقت یک کسی بررسی کند سیاست‌های بانکی کشور را تأثیر سیاست بانکی و پولی کشور را در فروپاشی خانواده بررسی کنید ببینید چی از آب درمی‌آید؟ تأثیر آن در تأخیر ازدواج، در ازدیاد طلاق، این هم تأثیر دارد. اگر سیاست‌ها طوری بود که تولیدکننده کمرش می‌شکند و به نفع وارد کننده‌ است این تأثیر دارد در این که خانواده تشکیل بشود یا نشود یا چه زمانی دچار فروپاشی بشود تأثیر دارد. اقتصاد در تأخیر و تقدیم ازدواج، تأثیر دارد. اقتصاد در این که بچه بیاوری یا نیاوری، اطمینان خاطر داشته باشی از آینده بچه‌ات که می‌توانی او را تآمین کنی یا نه؟ تأثیر دارد درست است فرهنگ توحیدی الهی می‌فرماید از ترس فقر، بچه‌کُشی نکنید که حالا این را می‌شود تعمیم داد به بعضی از سقط جنین‌ها و فرزندنیاوردن‌های عمدی، از جهاتی. این هم شاید شامل آن بشود. می‌فرماید که فرزندی که بیاید رزق او می‌آید اما همان آدم‌های زنده یعنی همان پدر و مادری هم که رزق دارند، این رزقی که خداوند می‌فرماید من رزّاق هستم، این رزق مشروط است خداوند که رزق را در دهان کسی نمی‌گذارد من رزّاق هستم یعنی اسباب رزق را در اختیار تو گذاشتم، با کار، با برنامه، با تلاش باید به دنبال آن بروی، و الا رزق داری دنبال آن نروی، خب معلوم است مشکل داری. پس ما در سیاست‌های حکومتی اگر می‌گوییم بچه بیاورید، ازدواج کنید باید یک اصلاحاتی در سیستم مسکن، سیستم قوانین ازدواج، سیستم بانکی و مالی، سیاست‌های مالی و پولی، در رسانه‌هایمان، رسانه ملی، انواع تبلیغات، فیلم‌هایی که می‌سازد در آموزش و پرورش، در گمرک و واردات و صادرات در دانشگاه‌ها به تناسب هم این‌ها باید یک تغییراتی اتفاق بیفتد می‌خواهی خانواده تشکیل شود باید سیستم بانکی‌ات طوری باشد که سیستم مالیات و سیستم واردات و صادرات تو باید طوری باشد که وقتی 5 تا جوان، 10 جوان دانشگاهی یا بازاری می‌روند دور هم می‌جمع می‌شوند و می‌خواهند یک واحد تولیدی، کشاورزی، صنعتی و دامداری یا یک چیزی تولید کنند باید این‌ها را حمایت کنی باید وامت را عادلانه توزیع کنی نمی‌شود چند هزار میلیارد دست 40تا آدم باشد و هزاران هزاران میلیارد دست 30- 40 تا آدم باشد و بعد میلیون‌ها جوان بی‌پول باشند این پول باید عادلانه و اسلامی و علمی، عاقلانه توزیع بشود همه این‌ها دخالت دارد اگر ما این‌ها را نفهمیم تأثیر آن را نمی‌بینیم، مثل قطار به آن سمت می‌رود ضد تولید، ضد خانواده، تو هی این طرف بگو آقا خانواده تشکیل بدهید و تولید کنید! باید اصلاحاتی در روش بحث اتفاق بیفتد. دانشکده‌های مختلف علوم اجتماعی و علوم انسانی، همه اینها را می‌شود مسئولیت داد که پایان‌نامه‌هایی و پروژه‌هایی در جهت حمایت از خانواده بنویسید ببینید مشکلات او چیست؟ تأثیر اجاره بها و مسکن در تأخیر ازدواج، خب این‌ها را در ده تا پروژه باید ببینید هست یا نیست؟ امکان اشتغال مفید و... این زمینه اقتصادی و مدیریتی و تأثیرات ساختار بر این مسئله ازدواج و فرزندآوری که خیلی مهم است. چرا ما در روایت داریم که بیکاری به لحاظ مادی و معنوی جامعه را متلاشی می‌کند چرا می‌فرماید بالاترین جهاد مقدس یکی‌اش این است که برای جوانان بیکار کار ایجاد کنید ایجاد اشتغال. یک کارگاه راه بیفتد که 20تا جوان مشغول بشوند یکی از بالاترین جهادها و عبادت‌هاست. کارخانه‌ای بزنی که صدتا خانواده اشتغال پیدا کنند و فعال بشوند و امید به زندگی پیدا کنند این یک عبادت بزرگ است مفهوم دینی و معنوی کار. جوانی پیش پیامبر(ص) آمده، متدین، اخلاقی، باتقوا، مؤدب، باشخصیت، پیامبر(ص) خیلی ایشان را پسندیدند که عجب جوان خوبی است بعد که رفت پرسیدند که این چه کار می‌کند؟ گفتند کار نمی‌کند. پیامبر(ص) فرمود «سقط من عینی» از چشمم افتاد همه آن فضیلت‌ها رفت. بیکاری؟ انسان بدون کار؟ انسان منهای کار؟ باید یک کاری بکنید کار یدی، کار مدیریتی، کار خانه، کار بیرون خانه، کار صنعتی، کار کشاورزی، یک کاری باید بکنی، کار فقط برای جامعه مهم نیست بلکه علاوه بر جامعه برای خودِ شخص هم مفید است. برای روح و برای جسم و برای معاش و برای معاد شخص مفید است. روایت داریم که حتی اگر کسی احتیاج به کار ندارد مرفه است باز هم کار کند چون تو به کار احتیاج داری تو به پول آن احتیاج نداری ولی به خود کار احتیاج داری. خب پس شما یک مرتبه می‌بینید کار باشد یا نباشد تأثیر روی مسئله خانواده و مسئله فرزندآوری می‌گذارد. خب این یک بُعد مدیریتی و ساختاری، قانونی و حکومتی‌اش. یک بُعد دیگر هم دارد که حتی آن مؤثرتر است و آن بُعد فرهنگی، تربیتی و اخلاقی است.

ببینید خداوند در قرآن کریم می‌فرماید که جامعه دینی، خانواده مسلمان یک علامت دارد ببینید چقدر آرامش و عشق، این دوتا در خانواده هست آن خانواده به همان اندازه مسلمان است. خانواده سرد از مسلمانی فاصله دارد. قرآن این را می‌فرماید. خانواده‌ای که زن و شوهر و والدین و بچه‌ها حرفی برای گفتن به همدیگر ندارند وقتی به هم می‌رسند همین‌طوری نگاه می‌کنند که ببینند چه وقتی از هم جدا می‌شوند! این خانواده نیست «وَمِنْ آیَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ أَزْوَاجًا...» (روم/ 21)؛ خداوند می‌فرماید یکی از جاهایی که من هنرنمایی کردم «مِنْ آیَاتِهِ» اگر همین را درست نگاه کنید این رابطه زن و مرد را درست نگاه کنید من را می‌بینید. یکی از جاهایی که خداوند آدرس خودش را می‌دهد و می‌گوید به عشق زن و مرد نگاه کنید من را آن‌جا ببینید. یکی از جاهایی که من مانور قدرت دادم مانور عشق و نمایش عشق است. «خَلَقَ لَکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ أَزْوَاجًا...» همسری از جنس خودتان، زن و مرد از یک جنس هستند این که این‌ها دوتا موجود هستند مرد از یک جنس است و زن از یک جنس است و از هم جدا هستند این را قرآن چندجا نقل می‌کند که «مِنْ أَنْفُسِکُمْ» شما یکی هستید جان‌تان یکی است، گوهر زن و مرد یکی است. هم به مرد و هم به زن می‌گوید که همسرت مثل خودت هست عین همید این یگانگی زن و مرد «مِنْ أَنْفُسِکُمْ» یگانگی زن و مرد است. «خَلَقَ لَکُمْ» از آن موجود یگانه با خودت «أَزْوَاجًا...» خلق همسر، یعنی این که،‌ ببینید یک وقت می‌فرماید ما آدم‌ها را خلق کردیم یک وقت می‌فرماید ما همسر خلق کردیم. یعنی خودِ خلق همسر یعنی در این عشق مرد و زن، نیاز مرد و زن به هم، آرامش دادن‌شان به هم، خودِ این وضعیت را من خلق کردم «مِنْ آیَاتِهِ » یعنی یکی از نشانه‌های آن، یعنی خداوند دارد آدرس می‌دهد به یکی از جاهایی که بتوانید خوب من را ببینید می‌فرماید در عشق زن و مرد. خب چرا من این خلق را کردم؟ «لِتَسْکُنُوا إِلَیْهَا» برای این که به آرامش برسید. رابطه زن و مرد بر اساس آرامش و سَکَن است. برای چه می‌گویند مَسکن، مسکن یعنی محل سکونت، آسایش. مسکن چهاردیواری نیست که هر طور ساختی با هر معماری‌ای این دیگر خانه باشد وقتی حضرت رضا(ع) یکی از شیعیان ایشان یک خانه بدی داشت، به او گفتند که معماری این خانه تو بد است زن و بچه‌ات در عذاب هستند مثلاً هوای کافی نداشته یا فضای کافی نبوده نور کافی نبود یا کج و کوله بوده، حضرت رضا(ع) به او می‌گویند این خانه‌ات را عوض کن. او می‌گوید که آقا این خانه از پدرم هست، بعد می‌گویند شاید این مشکل مالی دارد امام رضا(ع) یک پولی برای او تهیه می‌کنند و می‌برند به آن شخص می‌دهند و می‌گویند این پول را بگیر برو یک خانه دیگری برای خانواده‌ات تهیه کن یا مثلاً همین را تغییر بده یا ... می‌گوید نه خیلی ممنون، این یادگاری پدرم هست مثلاً نوستالژیک هست می‌خواهم آن را حفظ کنم یادگاری است حیفم می‌آید. امام رضا(ع) می‌فرمایند آن یادگاری جای خودش، خانواده‌ات در این خانه در عذاب هستند نمی‌فهمی؟ دوباره گفتند و باز دفعه سوم، گفت آقا من معذرت می‌خواهم، شما هم لطف داری ولی پدرم گفته همین‌طوری باید باشد! خدا رحمتش کند گفته این‌طوری باید باشد. حضرت رضا(ع) ناراحت می‌شوند و می‌فرمایند: «وَإِنْ کَانَ أَبُوکَ أَحْمَقَ یَنْبَغِی أَنْ تَکُونَ مِثْلَهُ؟» حتی اگر پدر جنابعالی احمق تشریف داشتند شما باید همین‌طوری ادامه بدهی؟ آخه این خانه است؟ تو نمی‌فهمی که کودکان و فرزندانت و همسرت در این خانه در عذابند؟ اگر در این روایاتی که آمده خدمت مرد به زنش عبادت است مثل نماز. خدمت زن به شوهرش عبادت است مثل نمازشب است. خدمت پدر و مادر، کار پدر و مادر برای فرزندان‌شان جهاد مقدس و فی‌سبیل‌الله است آن وقت نگاه‌تان به خانواده، به همسر، به فرزند عوض می‌شود یعنی می‌گویید زن من نماینده خداست. او می‌گوید شوهر من از طرف خداست یعنی من به شوهرم خدمت کنم به خدا خدمت کردم. چقدر ما روایت داریم راجع به درست حرف زن و شوهر با همدیگر چقدر تأکید دارد. چقدر در این که برای یکدیگر مشغولیات و مشکلات اضافی درست نکنید. مرد مطالبات افراطی از زنش نداشته باشد، زن مطالبات اضافی از مردش نداشته باشد. در روایت می‌فرماید زن و شوهر دوتا رفیق و معاون یکدیگرند. «عون علی الدنیا و الاخره» کمک هم هستند که هم دنیایشان راحت و درست بگذرد و هم آخرت درستی داشته باشند. ما چقدر از این روایات داریم. قرآن صریح می‌فرماید: 1) لِتَسْکُنُوا؛ برای آرامش. 2) وَجَعَلَ بَیْنَکُمْ مَوَدَّةً وَرَحْمَةً؛ و خداوند بین زن و مرد عشق را آفرید خدا کاری کرد که مرد و زن عاشق هم بشوند و نسبت به هم مهربان باشند. با هم دوست باشند و بگویند مشکل تو مشکل من است من بدون تو نمی‌خواهم تنهایی خوش باشم با هم هستیم. خب این سه‌تا کلیدواژه است در یک آیه می‌آید این‌ها یک معبار است. بعدش می‌فرماید: « إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَاتٍ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ» در همین مسئله تشکیل خا نواده و عشق مرد و زن و این که محبّت نسبت به هم پیدا می‌کنند یک محبّت عجیب بعد از ازدواج، آن‌هایی که ازدواج کردند دیدید انگار صد سال است با همند، طوری نگران هم می‌شوند و به فکر هم هستند اگر درست رفتار کنند انگار که از اول با هم بودند. خداوند می‌فرماید در این مسئله عشق و تشکیل خانواده، و آرامشی که زن و مرد به همدیگر می‌دهند «اَلرِّ‌جَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاءِ» (نساإ/ 34)؛ مرد تکیه‌گاه زن می‌شود و زن دوست دارد به مردش تکیه کند و زن آرامش به مرد می‌دهد مرد مثل یک موج خروشان بی‌تب و تاب است وقتی به ساحل زن می‌خورد آرامش پیدا می‌کند. دیدید وقتی موج محکم به ساحل می‌خورد وقتی که برمی‌گردد چقدر موج آرام برمی‌گردد؟ رابطه زن و مرد این‌طوری است. زن مثل آن ساحل است که آن موج را آرام می‌کند دوباره وسط عرصه جامعه و خانواده او را برمی‌گرداند. او خسته، عصبانی، خشن، ناراحت می‌آید زن به او آرامش می‌دهد و دوباره برمی‌گردد و این هم مسئله جنسی است و از آن مهم‌تر مسئله عاطفی است. پیامبر(ص) فرمودند مرد و زن احتیاج به گفتگو با هم دارند صدای هم را بشنوند. فرمودند زن و شوهر اگر روزی نیم ساعت بنشینند با هم حرف بزنند پاداش آن پیش خداوند از این که یک سال روزه‌دار در خانه خداوند در مکه اعتکاف کنند بیشتر است. حالا ببینید چیست. شما بروید ببینید چقدر از طلاق‌ها و زندگی‌های سرد به خاطر این است که اصلاً زن و مرد با هم حرف نمی‌زنند یعنی اصلاً نمی‌دانند چی به هم بگویند. مرد می‌گوید چی پختی؟ زن هم می‌گوید چی پول آوردی؟ این کل حرف‌هایشان است! بعد هم این که حالا کجا برویم که فلانی خراب بشود کجا برویم که فلانی حسودی کند چی بخریم که بگویند فلان و... همین مرض‌های این‌طوری. خانواده‌های مبتذل. خب ما این همه آیات و روایات داریم که مرد و زن احتیاج دارند با هم حرف بزنند، صدای هم را بشنوند مرد با صدای زن آرامش می‌گیرد زن با صدای مردش آرام می‌شود بگویند بخندند. پیامبر(ص) می‌فرماید مردی که لقمه غذا را سر سفره دهان زنش بگذارد عبادت است. غذا را لقمه کند و به دهان همسرش بگذارد. زنی که وقتی شوهرش را می‌بیند با لبخند به استقبال او برود و به او بگوید که خسته نباشی و یک شربتی دست او بدهد و به او بگوید که چرا این‌قدر می‌دوی. این‌ها روایت است نمی‌خواهم تو مدام بدوی برای این که پول بیشتری بیاوری. هرچقدر می‌توانی. این زن مجاهد فی‌سبیل‌الله است. مردی که صبح و شب عرق می‌ریزد که چه کنم فرزندانم، همسرم مشکلات کمتری داشته باشند و از راه مشروع راحت‌تر زندگی کنند در روایات ما می‌فرمایند این مرد «کالمجاهد فی سبیل‌الله» است مثل کسی است که دارد در جبهه در راه حق می‌جنگد. خب این همه آیات و روایات ما داریم. قرآن در همین یک آیه سه‌تا کلیدواژه می‌آورد در باب مسئله رابطه زن و مرد و ازدواج‌شان. 1) لِتَسْکُنُوا؛ آرامش. 2) مَوَدَّةً؛ عشق. 3) رَحْمَةً؛ مهربانی. بعد می‌فرماید در همین قضیه من چندتا نشانه و آدرس دادم «وَمِنْ آیَاتِهِ» که خدا را ببینید منتهی به شرط این که اهل تفکر باشید «لقومٍ یتفکّرون» اگر اهل فکر باشید می‌فهمید اگر نباشید هیچی نمی‌فهمید. خانواده و این عشق را می‌بینید ولی باز هم نتیجه‌ای نمی‌گیرید. پس معبار و هدف‌گذاری ما در تشکیل خانواده چه باید باشد؟ هرچه که عشق را و آرامش را و دوستی و محبّت را تضعیف کند خلاف سیاست اسلامی است. هر چیزی که آرامش، عشق و دوستی را در جامعه و بخصوص در خانواده تقویت کند آن در خدمت ارزش‌های اسلامی است. آن هرچه چیست؟ سیاست‌های رسانه‌ای، سیاست‌های حکومتی، سیاست‌های بانکی، سیاست‌های مالی، سیاست‌های آموزش و پرورش، و... هرچه که هست. امیرالمؤمنین(ع) فرمودند انسان اگر آرامش نداشته باشد و با چیزی انس نگیرد یعنی در این عالم چیزی برای انس گرفتن نداشته باشد تا آخر تنهاست. زندگی توی چشم او عبث و پوچ است مدام صبح شب، مدام صبح شب، باز می‌گوید فردا چه کار کنم؟ یعنی برنامه‌ای ندارد، ‌هدفی ندارد، امیدی نیست. مهمترین چیزی که به زندگی هدف و انگیزه و امید می‌دهد عشق است این به آدم آرامش می‌دهد منتهی عشق در چارچوب خانواده و اگر با روش درست تأمین بشود. امیرالمؤمنین(ع) فرمودند: «اَلاُنسُ فی ثَلاثٍ: فِی الزَّوجَةِ المُوافِقَةِ وَالوَلَدِ البارِّ وَالصِّدیقِ المُصافی» بدون انس نمی‌شودزندگی کرد، انس در چند چیز است: یکی همسر موافق. هر همسری هم نه. لذا می‌گویند تحقیق کنید. این کفویتی که می‌گویند کفو باشد این کفو یعنی با کسی ازدواج کن که وقتی با او می‌نشینی حرف می‌زنی حال کنی بتوانی با او حرف بزنی و با او رفیق باشی، وقتی نگاهش می‌کنی بالا نیاوری. نه از نظر قیافه، قیافه خوب، پولش هم خوب، اصلاً او توی یک عالم دیگری است تو در یک عالم دیگری هستی. کفو یعنی هم عالم باشید. هم افق باشید. حالا ممکن است یکی ثروتمند، فقیر، یکی این نژاد آن نژاد. این‌ها ملاک نیست البته تأثیر دارد قومیت، زبان، طبقه اقتصادی همه این‌ها تأثیر دارد در این که بتوانی با او تفاهم کنی یانه؟ ولی این‌ها وسیله است هدف اصلی آن تفاهم است. کفو او باشید یعنی یک موازنه‌ای بین‌تان به لحاظ عاطفی و روحی برقرار شود که تا به یک مشکل خوردی بهانه نگیرید یا تو یا او به چاک بزنید! بتوانید همدیگر را تحمل کنید. فرمودند همسری که با تو موافق است و سازگار است و می‌تواند تو را تحمل کند پایه یک زندگی خوب و راحت است خیلی مهم است. تو بتوانی او را تحمل کنی و او تو را. تحمل یکدیگر، همه‌اش عشق و عاشقی نیست. همه‌اش مسئله شهوت که نیست، آدم 24 ساعته که شهوتی نیست، یک بخشی شهوت است. شرایط عادی هم عشق یک بخشی کوچک آن است. بقیه‌اش چیست؟ بیشتر زندگی نه شهوت است و نه حالات رومانتیک که شمع روشن کنیم چراغ‌ها را خاموش کنیم شمع روشن کنیم گل بگذاریم، بعضی وقت‌ها از این کارهای رومانتیکی خوب است کل زندگی که نمی‌شود 24 ساعته که شمع روشن کرد. بیشتر زندگی واقعیت‌های زندگی است که یک جاهایی است بتوانیم همدیگر را تحمل کنیم. یک تعبیری بعضی از بزرگان داشتند می‌گفتند در برابر ظلم می‌گوییم نه سازش نه تسلیم، به آمریکا می‌گوییم نه سازش نه تسلیم. به همسر باید بگوییم هم سازش هم تسلیم. اسلام این را می‌گوید. در برابر همسر هم سازش هم تسلیم. چه مرد، چه زن، درست عکس آن است و الا ادامه پیدا نمی‌کند. آن وقت در روایات ما می‌گوید که باید به مسئولیت عشق بورزی تا بتوانیم مشکلات را هم تحمل کنیم اصالت لذت نمی‌تواند باشد. یک جاهایی در زندگی لذت است و یک جاهایی لذت نیست مشکلات است. سرجمع این‌ها را باید تو حساب کنی که به کدام سمت با خانواده داری حرکت می‌کنید؟ این قایق دارد به کدام سمت پارو می‌زند؟ آن جهت، باید جهت درستی باشد، جهت توحیدی، انسانی، اخلاقی و الهی باید باشد. ولی خب در آن قایق هم کیف می‌کنید و هم مشکلات دارید. هم رنج است و هم لذت است. نمی‌توانیم تا وقتی لذت است ادامه بدهیم و موقع رنج به طرف بگوییم از قایق پیاده شو! هیچ نظم اجتماعی بدون ترکیب رنج و لذت ادامه پیدا نمی‌کند. یک خانواده سکولار زود از هم می‌پاشد چون اصالت را به دنیا و منافع هر شخص داده است چون به مقوله این رابطه به چشم یک جهاد مقدس الهی نگاه نمی‌کند که بگوید آن موقعی که خوشم می‌آمد و خوشگذرانی بود من خانواده را حفظ می‌کنم وقتی که دیگر خوشم نمی‌آید و مشکلات است دیگر ولش کن! ولش کن نداریم همه این‌ها با هم است آن را حفظ کن. آن وقت خواهید دید که از مشکلات آن هم کم‌کم لذت می‌برید و از رنج آن هم لذت می‌برید چون در روایت می‌فرماید آن رنج هم عبادت است آن هم داری به خودت کمک می‌کنی نه به دیگری. مردی که عرق می‌ریزد تا خانواده‌اش راحت باشند و از طریق مشروع زندگی‌شان را تأمین کند این قطره عرق را پیامبر(ص) با قطره خون شهید مقایسه کرده‌اند. در روایت داریم سه قطره مقدس در زمین است، 1) قطره خون مجاهد که برای مسیر حق فدای امّت می‌شود. 2) قطره اشک کسی که نیمه شب بلند می‌شود و به عشق خداوند و از خوف خدا اشک می‌ریزد. 3) قطره عرق کارگر و کارگزار، کسی که دارد کار می‌کند تا از مسیر درست، زندگی خودش و خانواده‌اش را تأمین کند. این سه قطره مقدس هستند. خیلی جالب است قطره عرق کارگر را در کنار قطره اشک نماز شب خوان و در کنار قطره خون شهید قرار می‌دهد. خب اسلام این‌طوری می‌گوید. می‌گوید زنی که در خدمت به فرزند و شوهرش از دنیا برود شهید است. مردی که در حال کار برای تأمین زندگی زن و بچه‌هایش در یک حادثه‌ای کشته بشود شهید است در راه خدا از دنیا رفته و رو به خدا مرده است یعنی همین رنج هم پاداش است مثل رنج آن شهیدی است که خون می‌دهد. مثل رنج کسی که دارد به روش حلال و مشروع کار می‌کند. سکن و انس و آرامش، و بعد این که امام صادق(ع) فرمودند که یک چیزهایی است که بدون آن‌ها اصلاً زندگی راحت نیست. کسی که ازدواج نمی‌کند فکر می‌کند راحت است! از بیرون نگاه می‌کند می‌گوید ببین فلانی ازدواج کرد چقدر دردسر دارد؟ تو بیشتر دردسر داری منتهی چون عادت کردی متوجه نیستی. تو مشکل داری. بیشتر از او. او با آن مشکل دارد جلو می‌رود. هر مسئله‌ای که هر روز در خانه‌اش حل می‌کند یک گام به سوی خدا برداشته است. دارد رشد می‌کند. صدای گریه بچه نصفه شب نمی‌گذارد بخوابی، ولی وقتی که پا می‌شوی که او بنده خداست و از طریق تو خداوند او را خلق کرده و وارد این عالم کرده وقتی داری برای او هزینه می‌کنی در واقع برای خودت داری هزینه می‌کنی خودت داری رشد می‌کنی داری به خدا نزدیک می‌شوی این عبادت است. این‌طوری نگاه کن بعد نمی‌گویی تا حالا این همسر من جوان است یک کم خوشگل است تحملش می‌کنم و تفریح می‌کنیم بعد که یک مقداری صورتش چروک افتاد می‌گویم برو دنبال کارت! بعضی از این پیرمرد و پیرزن‌ها را دیدید تا آخر مثل این دختر و پسرهایی که از حجله بیرون آمدند با هم این‌طوری هستند طرف یکی‌شان می‌میرد آن یکی هم تا چند ماه بعد می‌میرد و نمی‌تواند تحمل کند. خداوند می‌فرماید یکی از آیات من این است که ببینید چه کار می‌کنند؟ 50 سال است دارند با هم زندگی می‌کنند درست مثل روز اول، انگار تازه به هم رسیدند. مشتاق هم هستند و نگران هم هستند. در روایات ما می‌فرماید انسان، احتیاج به دوست داشتن کسی دارد و احتیاج دارد به دوست داشته شدن توسط کسی. یک نیاز انسان است که هم عاشق باشد و هم معشوق. انسان تنها نه عاشق است نه معشوق. انسان احتیاج دارد که کسی نسبت به او عشق‌ورزی کند و او نسبت به کسی عشق‌ورزی کند. یک کسی نگران او باشد و او نگران کسی باشد. این یک احتیاج فطری و طبیعی است. امام صادق(ع) فرمودند مؤمن زندگی دینی و ایمانی چند چیز است که با آن چیزها یک زندگی راحت دنیوی دارد. یکی هست که می‌فرماید: «امْرَأَةٌ صَالِحَةٌ تُعِینُهُ عَلَى أَمْرِ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ...» یک همسر مؤمن، صالح، انسان که به تو هم در امر دنیا و هم در امر آخرت کمک می‌کند. همسر کمک آدم است. یک همسری اسلامی در خانواده مسلمان، زن و شوهر با هم کمک هستند و با هم رفیق هستند هم در مسائل دنیوی مشکلات همدیگر را حل می‌کنند یکسری این نیازهای آن را برطرف می‌کند آن نیازهای این را، هر دو نیازهای فرزندان‌شان را و هم به لحاظ مادی نیازهای دنیوی، هر دو در سلوک الی‌الله در امر دنیا و آخرت با هم همسفر هستند. کمک هم هستند این مسیر را نمی‌شود تنهایی رفت، تنهایی رفتن خیلی سخت است یکی باید باشد تا با همدیگر این مسیر را طی کنند. امام صادق(ع) فرمودند چندتا خصلت است که اگر این‌ها را نداشته باشد، این چندتا نعمت را نداشته باشی 1) «ناقِصَ العَیشِ...» اولاً همواره عیش او ناقص است یعنی همواره در زندگی‌اش یک چیزی کم دارد. 2) «زائلَ العَقلِ...» عقل او همیشه پریشان است یعنی آرامش و تمرکز ندارد. 3) «مَشغولَ القَلبِ..» مدام دل‌مشغول است مدام نگران است حواسش جای دیگر است. دیگر چیست؟ می‌فرماید یکی از جاهایی که باعث می‌شود انسان «ناقِصَ العَیشِ زائلَ العَقلِ مَشغولَ القَلبِ» باشد یعنی همیشه در زندگی‌اش یک چیزی کم دارد و معمولاً عقلش تمرکز ندارد و قلب و احساساتش مدام پراکنده و مغشوش است، یکی از چیزهایی که این مشکلات را حل می‌کند چیست؟ «الأنیسُ المُوافِقُ» یک رفیقی که با او انس می‌گیرید و با هم کفو هستید در یک فضا و در یک اتمسفر دارید نفس می‌کشید در یک عالم هستید از امام صادق(ع) می‌پرسند «ما الأنیسُ المُوافِقُ؟» منظورتان از این که فرمودید کسی که با او موافق هستید هم جهت هستید کیست؟ فرمودند: «الزَّوجَةُ الصّالِحَةُ» همسر صالح. خب این خیلی نکته مهمی است. همین الان در مباحث روانشناسی و مشاوره و جامعه‌شناسی، روانشناسی اجتماعی و خانواده، ببینید در دنیا دارند چه می‌گویند؟ خیلی از کسانی که مدام هرچه دارند، طرف میلیاردر است باز هم احساس می‌کند یک چیزی کم دارد، 5 تا خانه و ویلا این طرف و آن طرف دارد باز هم مدام احساس می‌کند این به من آرامش نمی‌دهد یک چیزی کم دارم یک چیز دیگر می‌خواهم. «ناقِصَ العَیشِ زائلَ العَقلِ» مدام دچار حواس‌پرتی، بدون تمرکز‌، هیچ مسئله‌ای را نمی‌تواند درست از اول تا آخر بیندیشد و تحلیل کند. خب یکی از منشأها این است. در روایت می‌فرماید ممکن است منشآ این فقر باشد یک کسی که اصلاً زندگی‌اش تأمین نیست نمی‌داند الآن حقوق این ماهش می‌رسد یا نه؟ نمی‌داند فرزندش مریض است می‌تواند بیمارستان ببرد یا نه؟ نمی‌داند اجاره خانه‌اش دارد تمام می‌شود یک خانه گیر می‌آورد یا نه؟ یکی از چیزهایی که باعث می‌شود انسان آرامش خود را از دست بدهد مسئله فقر است که باید با فقر مبارزه کرد. می‌گویند بزرگترین عبادت، حل مشکل مردم است مشکل بی‌خانه‌مان‌هاست، مشکل مجردی که ازدواج کند، مشکل بیماری که بتواند معالجه بشود این‌ها عبادات و جهاد مقدس و بزرگ است. بانک‌ها اگر به وظایف‌شان وقتی درست عمل می‌کنند در تمام این عبادات می‌توانند شریک باشند انتقال پول از مراکز انبوه به جاهایی که مشکل کمبود پول دارد جریان صحیح پول در کشور. عدالت اقتصادی و اجتماعی، یکی از جاهایی است که به انسان‌ها آرامش می‌دهد، بدون آن آرامش ندارند و یکی از چیزهایی که در این عدالت نقش اصلی را دارد از جمله همین بانک‌ها و بانک مرکزی است. می‌خواهم بگویم بدانید دخالت این کارها در آرامش اجتماعی چقدر است. هزاران میلیارد پول وقتی که درست در جامعه جریان پیدا کند و مثل خون در رگ‌ها شناور است که این هم تعبیر روایات است که اگر خون یک جا بایستد سکته می‌کنی. یک جا کم خون بشوی بیماری کم‌خونی دارد یک جا منعقد می‌شود هر دویش ضرر است هم آن بافت از بین می‌رود چون خون ندارد و هم این بافت از بین می‌رود چون خون زیادی دارد. ولی وقتی که خون درست جریان پیدا کرد طبق روایات یک اصل اقتصاد اسلامی این است. این هزاران هزار میلیاردها اگر درست در جامعه منتقل شد به تولید به حل مشکلات اجتماعی کمک کرد همه‌اش برکت و ثواب و پاداش الهی و رشد اقتصادی می‌شود توسعه دنیوی و توسعه اخروی. وقتی نشد ضد آن عمل می‌کند. روایت می‌فرماید یکی از چیزهایی که آرامش و طومأنینه را می‌گیرد این فاصله طبقاتی است یکی هم این مسئله تنهایی است. چندتا چیز دیگر هم هست یکی هم این تنهایی است کسی که ازدواج نکرده تا آخر تنهاست، بتوانی بچه بیاوری و نیاوری باز هم تنهاست.

یکی هم راجع به فضیلت مادری است. متأسفانه خانه‌داری و مادری را خیلی تحقیر کردند و توهین کردند یک عده‌ای با برنامه‌های خبیث برای این که خانواده متلاشی بشود و تا حدودی هم موفق شدند هم در دنیا و هم دارند در ایران هم تا حدودی در شهرهای بزرگ پیش می‌روند. یک وقتی می‌گویید زن فقط باید در خانه باشد خانه‌داری کند و کار اجتماعی و علمی و اقتصادی بیرون نکند، نخیر همچین چیزی نیست. اسلام می‌گوید زن، وظیفه کار اقتصادی ندارد حتی در خانه و بیرون خانه. وظیفه‌اش به لحاظ فقهی نیست در ازای آن‌ها همین که زن با مرد ازدواج می‌کند و تابع قوانین همسری هست کل مخارج او به عهده مرد است، مسکن، لباس، غذا، بهداشت به عهده مرد است و باید او را تأمین کند و وظیفه مرد است نه این که با منت و توهین، بلکه با احترام. حالا بیش از آن وقتی زن کاری می‌کند مثلاً کار خانه یا کار بیرون،‌ وقتی که زن بیش از آن کاری می‌کند در ازای آن مرد، باید اگر می‌تواند دستش باز است باید یک امکانات اضافی بدهد. مثلاً سفر تفریحی که جزو نفقه نیست. فلان کلاس‌های اضافی برای فلان کار، فلان مسافرت و... این‌ها که جزو نفقه نیست خب این‌ها را در ازای آن کاری که دارد زن در خانه انجام می‌دهد برای تغذیه، برای فرزند، دارد کار انجام می‌دهد و بیش از نفقه است، حالا در ازای این کار، این‌ کارها را انجام بده، این‌هایی که دارم می‌گویم به لحاظ فقهی است یعنی اقتصاد خانواده و حقوق خانواده است و الا به لحاظ عشقی، که اصل خانواده بر عشق و مودّت است اصلاً این حرف‌ها نباید بین زن و شوهر باشد هرچه شوهر دارد برای زنش هست و هرچه زن دارد برای شوهرش است این به لحاظ عشق و محبت است. به لحاظ فقه و قانونی که اگر خواست به دادگاه برود مطرح کند که من این‌قدر کار کردم باید این‌قدر پول بدهد. حتی زن برای شیر دادن به بچه‌اش هم می‌تواند پول بگیرد و بگوید من وظیفه ندارم شیر می‌دهم پولش را می‌گیرم. بچه خودت هست، باشد. این نظر قانون است. و الا کدام مادر است که به بچه خودش به خاطر پول شیر بدهد؟ کدام مادر است؟ یا کدام زن است که جدا از شوهرش پول در می‌آورد و بگوید حساب تو جدا و حساب من جدا. ولی به لحاظ فقهی در فقه ما هرچه که زن بیرون از خانه کار می‌کند برای شخص خودش است وظیفه ندارد آن‌ها را بیاورد خرج خانه کند برای خودش هست، می‌تواند مصرف شخصی بکند. این به لحاظ قانونی – فقهی است. اما به لحاظ عشق و محبت و حفظ خانواده، حالا شما ببینید چه اتفاقی می‌افتد مرد بگوید من کار خودم، زن بگوید من کار خودم! در رستوران بروند جدا جدا حساب کنند این بگوید تو چقدر درمی‌آوری، من چقدر درمی‌آورم؟ این‌ها دیگر خانواده از عشق به سمت مسابقه و رقابت می‌رود! بعد هم بعضی‌ها می‌گویند هرجا خانم‌ها مستقل اقتصادی شدند و خودشان پول درمی‌آورند گاهی حتی بیشتر از شوهرهایشان، این‌جا خانواده متلاشی می‌شود! نه؛ این‌جا هم اگر اخلاق اسلامی و فرهنگ اسلامی باشد متلاشی نمی‌شود مگر جناب خدیجه(س) پولدار از پیامبر(ص) نبود. اقلاً جناب خدیجه 15- 16 سال از پیامبر(ص) مسن‌تر است. تجارت می‌کند، تاجر داخلی و تجارت خارجی. ده‌ها نیرو دارد، کارگر زیر دستش هست، یک خانم مرفه شناخته شده فعال اقتصادی در حد تجارت خارجی، کجا با پیامبر(ص) مشکلی داشته؟ یعنی می‌شود حتی زنی که بیرون فعالیت اقتصادی کرده، ولی حقوق شوهرش، فرزندانش و حریم خانواده را هم حفظ کرده مرد هم باید حفظ کند. هر دو. می‌خواهم بگویم اخلاق اسلامی، فرهنگ دینی، اگر باشد حتی اگر زن استقلال اقتصادی دارد یعنی مستقلاً به لحاظ اقتصادی وضعش خوب شده و حقوق خوبی دارد اگر آن زن مثل انسان درست رفتار کند و این مرد مثل انسان درست رفتار کند اتفاقاً مشکلات‌شان را حل می‌کنند و با هم تصادمی نخواهند داشت. فقیر آن هم هست، نوع فقرش هم هست. فقیر کامل، اگر فرهنگ دینی داشته باشند در فقر مطلق باشند باز هم با هم خوشند. فاطمه زهرا(س) می‌فرمایند من و علی گاهی در خانه‌مان هیچ چیز برای خوردن نداشتیم گاهی دو – سه روز می‌گذشت هیچی نبود ما بخوریم، کل وسایل زندگی‌مان در یک بسته کوچکی مثل بقچه‌ای جا می‌شد ولی تمام لحظات این زندگی عشق بود و محبت بود و خاطره خوش. امیرالمؤمنین(ع) وقتی حضرت فاطمه(س) از دنیا رفتند داشتم فکر می‌کردم که در تمام این سال‌هایی که ما با هم بودیم حتی یک خاطره بد من از فاطمه دارم؟ حتی یک خاطره بد. بالاخره دوتا انسان هستیم ما حتی یک تنش با هم نداشتیم. گاهی بین دوتا پیامبر تنش پیش می‌آید دیدم نه اصلاً تنش نداشتیم. داشتم فکر می‌کردم که آیا در تمام این مدت من دستوری دادم به فاطمه؟ دیدم ندادم. اصلاً لازم هم نبود بدم ایشان بیش از وظیفه، کار انجام می‌دادند. و در تمام این مدت ما به یکدیگر جز فدایت بشوم و قربانت بشوم چیزی نگفتیم «فداکَ نفسی» هر وقت با هم حرف می‌زدند فدایت بشوم، قربانت بشوم، این‌طوری همدیگر را صدا می‌زدند. خب اول زندگی‌شان فقیر بودند هیچی نداشتند، علی(ع) کارگری می‌کرد. علی(ع) رفت برای یهودی پولدار باغ او را آب داد بخشی از پول ازدواجش را درآورد. بعضی از بزرگان و پولدارهای قریش به خواستگاری حضرت فاطمه(س) آمدند ایشان نپذیرفت. علی که آمد سکوت کرد. هیچی هم نبود. پس می‌شود یک زندگی کاملاً فقیرانه و یک زندگی کاملاً مرفه داشت در هر دو صورت، دینی زندگی کرد و عشق و آرامش در آن خانواده باشد اگر فرهنگ دینی باشد. اگر فرهنگ دینی نباشد پولدار باشی خاواده‌ات متلاشی می‌شود فقیر هم باشی متلاشی می‌شود. نمی‌توانیم نگهش داریم.

پس یکی از چیزها این است که کار بیرون،‌ برای زن مشکل شرعی ندارد به شرط اینکه اخلاق اسلامی و حقوق اسلامی رعایت بشود. بعد یک جوری نکنید که فرزند خودت را فدا کنی که می‌خواهم فلان پیشرفت مادی را داشته باشم آن‌ها پیشرفت نیست. اسمش پیشرفت است، بعدش خواهی دید که تهش هیچی نیست توهم است. چرا خانه‌داری و مادری را تحقیر می‌کنید؟ همین‌هایی که می‌گویند مادری و خانه‌داری ارزش ندارد همین‌ها اگر مادرشان بالاسرشان نبود به همان مادرشان فحش می‌دادند، خودشان از مادرشان متنفر می‌شدند. من خانواده‌هایی را دیدم که طرف، بچه مدام می‌گوید چقدر انسان باید وقت صرف بچه کند یا زن وقت صرف شوهر بکند یا برعکس و... بعد خودش در آن خانه، همین که یک کم مادرش زودتر از خانه بیرون برود و دیرتر بیاید غذایش آماده نیست، لباسش آماده نیست سروصدا و فحش و اهانت به مادرش می‌کند که چرا به من نمی‌رسی؟ خب تو که داشتی سخنرانی می‌فرمودی که این‌ها خیلی مهم نیست، حالا نوبت به تو که رسید مهم شد؟



هشتگ‌های موضوعی

نظرات

آدرس پست الکترونیک شما منتشر نخواهد شد

capcha